به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ در طول تاریخ، خانواده همواره بهعنوان نهادی متشکل از پدر، مادر و فرزندان تعریف شده است؛ تعریفی که ریشه در فطرت انسانی دارد و حتی تصور ذهنی کودکان نیز با آن همسوست. اما در سالهای اخیر، به ویژه در کشورهای غربی، این تعریف دستخوش تغییرات بنیادین شده است. گسترش روابط خارج از چارچوب ازدواج، رواج زندگیهای تکنفره و افزایش آمار طلاق، مفهوم خانواده سنتی را تضعیف کرده و جایگزینی برای آن به وجود آورده است؛ پیوندی که بیش از هرچیز، “کنار هم بودن بدون تعهد” نامیده میشود، نه خانواده.
“تکوالدی”: نامی نو برای فقدان، رنج و مسئولیت مضاعف
“تکوالدی” عنوانی است که به خانوادههایی اطلاق میشود که کودک در آن از حضور یکی از والدین محروم است. این پدیده، غالباً با مشکلات عاطفی و اقتصادی همراه است، چرا که یکی از ارکان اساسی خانواده، یعنی “پدر” یا “مادر”، غایب است. این غیبت، چه ناشی از طلاق، فوت همسر، یا حتی رهاشدگی از سوی طرفین باشد، بار سنگین مسئولیتها را بر دوش والد باقیمانده میگذارد. در فرهنگ غربی، این پدیده با عنوان “سینگل پرنت” (Single Parent) شناخته میشود. جالب اینجاست که در بسیاری از موارد، مادران، بار اصلی این روابط خارج از ازدواج و عواقب رهاشدگی را بر دوش میکشند و ناگزیر نقش هر دو والد را ایفا میکنند.
ریشههای جامعهشناختی و تاریخی تکوالدی در غرب
تغییر نگرشها و سبک زندگی در غرب، به ویژه از دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی (دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی)، با شکلگیری “انقلاب جنسی”، نقطه عطفی در تضعیف نهاد خانواده محسوب میشود. این انقلاب، با رواج پیشگیری از بارداری و روابط آزاد، نقشهای سنتی زنان را کمرنگ کرد و از سوی دیگر، انتخاب شرکای جنسی متعدد را برای مردان تسهیل نمود. این تغییرات، منجر به از بین رفتن مسئولیتهای خانوادگی شد؛ زمانی که مردان، با محاسبه هزینههای تأمین مسکن، خوراک، پوشاک و تحصیل فرزند، ترجیح دادند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و این بار سنگین بر دوش مادران افتاد.
آمار نگرانکننده و پیامدهای اجتماعی تکوالدی
آمارهای منتشر شده توسط نهادهای معتبر غربی، تصویر نگرانکنندهای از وضعیت تکوالدی ارائه میدهد. اداره سرشماری ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۲۰، از رقم ۱۸.۵ میلیون کودک در خانوادههای تکوالد خبر داد که از این میان، ۱۵.۳ میلیون کودک با مادران مجرد زندگی میکنند؛ جمعیتی قابل توجه که نشان از “زنانه شدن” پدیده تکوالدی دارد.
این کودکان، علاوه بر فقر و مشکلات مالی که مادران مجرد را به مراتب بیشتر از پدران مجرد درگیر خود میکند (۳۹ درصد مادران مجرد در برابر ۱۹ درصد پدران مجرد زیر خط فقر)، با مسائل عاطفی، تحصیلی و حتی خطر گرایش به جرم و بزهکاری روبرو هستند. مطالعات نشان میدهد فرزندان خانوادههای تکوالد، به ویژه پسران، فاقد الگوی مردانه در زندگی خود بوده و این امر میتواند به مشکلات رفتاری مانند پرخاشگری منجر شود. همچنین، این کودکان در آینده نیز در معرض خطر تکرار چرخه روابط بی تعهد و ورود به روابطی خطرناک قرار دارند.
سیاستهای حمایتی؛ راهحلی یا تشدیدکننده پدیده؟
در دههی هفتاد میلادی، با افزایش تعداد مادران مجرد و مشکلات آنها، کمپینهای متعددی شکل گرفت و دولت فدرال در کشورهای غربی، اقدام به ارائه کمکهای رفاهی، بیمه، خدمات حمایتی و حتی تأمین مسکن به این مادران کرد. اگرچه این سیاستها به رفع بخشی از مشکلات مالی مادران و فرزندانشان کمک کرد، اما از سوی دیگر، این نگرانی وجود دارد که این حمایتها، به رسمیت بخشیدن به “سبک زندگی بدون تعهد” بوده و باعث افزایش بیشتر تعداد مادران مجرد و تداوم این چرخه شود.
نتیجهگیری:
پدیده تکوالدی در غرب، پیامد پیچیدهای از تغییر نگرشها، انقلاب جنسی، رواج روابط خارج از ازدواج و ضعف نهاد خانواده است. این پدیده، علاوه بر مشکلات اقتصادی و عاطفی برای مادران مجرد، خطرات جدی اجتماعی و روانی برای کودکان به همراه دارد و تداوم آن، چشمانداز نامعلومی را برای آینده ساختار خانواده در غرب ترسیم میکند.